- کارفرما: موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی
- مجری: زهرا آقاجانی
- تاریخ انجام: ۱۳۹۲-۱۳۹۳
- نوع طرح: پایهای
شرح مختصری از موضوع طرح
شرکتهای پخش کالا جزو بازیگران اصلی شبکه توزیع کالا محسوب میشوند. این شرکتها بواسطه برخورداری از عملکرد سازمانیافته، بهعنوان عامل پیشران بهشمار میروند و بنابراین برنامهریزی در جهت ساماندهی آنها از اهمیت برخوردار است. در این میان ساماندهی پخش صنایع غذایی بهلحاظ اهمیت این نوع محصولات در سبد مصرفی خانوارها، شرایط ویژه اقلام غذایی و ارتباط آن با موضوعاتی نظیر سلامت از حساسیت برخوردار میباشد.
اولین موضوع در ساماندهی، بحث کارایی این نوع شرکتها است که در هر دو سطح درونی (فنی) و اجتماعی (مبتنی بر عملکردهای انحصارطلبانه) موردنظر قرارمیگیرد. بهعنوان یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر کارایی عملکرد این شرکتها در هر دو سطح، میتوان به چارچوبهای قانونی حاکم اشاره داشت. در نهایت، با ساماندهی عملکرد این شرکتها میتوان از ظرفیت این مجموعه قدرتمند در تنظیم بازار بهرهمند شد. امری که طبق تغییر جهتگیریهای مسئولان اقتصادی در واگذاری این مهم مورد تاکید است. در همین راستا این طرح، به بررسی و عارضهیابی شرکتهای پخش و قوانین مرتبط با آنها، ارائه الگوی استفاده از ظرفیت شرکتهای پخش کالا (با استناد به ماده ۱۰۲ قانون برنامه پنجم توسعه) و در نهایت ارائه راهکارهای عملیاتی در راستای ساماندهی شرکتهای پخش میپردازد.
متدولوژی انجام طرح
روش انجام این پژوهش مبتنی بر بررسیهای تحلیلی-توصیفی برمبنای مطالعات میدانی (مصاحبه و پرسشنامه) و کتابخانهای (مطالعات تطبیقی) میباشد. رویکرد اصلی در انجام این پژوهش و تحلیل پرسشنامهها نیز مبتنی بر دو رویکرد رقابتمندی بهصورت زیر میباشد: الف) ساختار-رفتار-عملکرد (S.C.P) و ب) فرضیه کارایی. در رویکرد اول چنین عنوان میشود که به نسبت افزایش درجه تمرکز در بازار، احتمال بروز رفتارهای انحصاری (و به تبع آن کاهش رفاه اجتماعی) بیشتر میشود. در واقع، ساختار غیررقابتی منجر به بروز رویههای غیرمنصفانه و در نهایت قیمتهای انحصاری میشود و بنابراین باید تلاش شود تا حد امکان دسترسی رقابتی به بازار تسهیل گردد. در مقابل رویکرد اول، فرضیه کارایی قرار دارد. طی این رویکرد، قدرت بازاری (ساختار انحصاری) محصول عملکرد کارا درنظر گرفته میشود و بنابراین هیچ دلیلی برای حذف آن وجود ندارد. طی این رویکرد نباید جلوی بزرگ شدن شرکتهایی که کارا عمل میکنند، گرفته شود.
دو رویکرد فوق بسته به نگاه حاکم بر اقتصاد، هر یک میتوانند مبنایی برای تدوین چارچوبهای قانونی بهشمار روند. هدف از پرداختن به این دو دیدگاه در این مطالعه نیز جهتبخشی صحیح به پیشنهادات اصلاحی در قوانین ناظر بر این بخش است. لذا، در ابتدا تلاش میشود در انجام مصاحبهها و تکمیل پرسشنامهها به نتایج عملکرد شرکتهای پخش (مقایسه تعداد شرکتهای بزرگ و کوچک در حوزه پخش، بررسی راهبردهای تجاری اتخاذ شده توسط هر یک از دو گروه، پرداختن به نوع مالکیت هر یک از شرکتهای مذکور و مواردی از این دست) پرداخته شود. سپس با استناد به ظرفیتهای پیشبینیشده در لایحه ساماندهی شرکتهای پخش، الزامات موضوع ماده ۱۰۱ قانون برنامه پنجم و همچنین اصلاحیه قانون نظام صنفی، به ارائه پیشنهادات در راستای ساماندهی شرکتهای پخش پرداخته شود.
در مرحله آخر، با استناد به ویژگیهای حاکم بر صنعت پخش، همچنین قابلیتهای شرکتهای پخش در ورود به امر تنظیم بازار، تلاش میشود تا به تفکیک هر یک از گروههای کالایی اساسی به ارائه الگوی مدیریتی جهت بهرهگیری از ظرفیتهای انجمن شرکتهای پخش در امر تنظیم بازار پرداخته شود.
دستاوردهای طرح
بر اساس نتایج حاصله، مجموعه راهکارهای احصاشده در این مطالعه برحسب مولفههای موثر بر ساختار، رفتار و عملکرد شرکتهای پخش به تفکیک محورهای زیر ارائه میگردد:
- ایجاد شفافیت در فضای بازار پخش و رقابتی کردن رویهها
- طراحی و استقرار سامانه یکپارچه اطلاعات جامع شرکتهای پخش کالا (مشتمل بر اطلاعات بازیگران، سهمهای بازاری، اطلاعات مالی، استراتژیهای اتخاذ شده و..)
- طراحی و استقرار نظام رتبهبندی و درجهبندی شرکتهای پخش
- بخشبندی حوزه پخش به لحاظ نوع فعالیت و تخصصی نمودن آن
- تدوین ضوابط ناظر بر استانداردهای فعالیت شرکتهای پخش
- بازبینی در نظام تعیین نرخهای حاشیه سودهای مصوب به سمت تنظیم ساختار نرخها به عوض تنظیم سطح نرخها
- اجرای طرح توانمندسازی شاغلین شرکتهای پخش
- نهادسازی قانونی
- تامین زیرساختهای مورد نیاز جهت راهاندازی پنجره واحد
- ایجاد و گسترش کاربرد شرکتهای لجستیک طرفسوم
منبع:
ماهنامه علمی- تخصصی لجستیک و زنجیره تأمین؛ شماره ۳۱؛ مهر ۱۳۹۳.